نقد و بررسی بازی Deathloop (نسخه ایکس باکس)؛ مرگ بیانتها
هر چرخه حس زیبای خود را دارد و با هر مرگ، دریچه جدیدی از چالشها به سوی شما باز میشود. امروز قصد داریم نسخه ایکس باکس بازی Deathloop را بررسی کنیم.
بازی Deathloop یکی از آن آثاری است که سالها بعد به آن نگاه کرده و تحسینش میکنیم. شرکت آرکین (Arkane) بارها و بارها نشان داده که چگونه میتواند با حفظ امضای خود در آثار مختلف، محصولی جذاب، سرگرمکننده و باکیفیت تولید کند. Deathloop یک سال پیش برای PC و پلی استیشن 5 عرضه شد و توانست بازخوردهای فوقالعادهای را از جامعه گیمینگ کسب کند. بعد از گذشت این مدت، سرانجام بازیکنان ایکس باکس هم میتوانند آخرین دستپخت آرکین را تجربه کنند.
شروع Deathloop ممکن است شما را سردرگم کند. وقتی اولین بار در ساحل بازی بیدار میشوید، تنها یک سوال ذهنتان را مشغول به خود میکند: «من کجا هستم؟»؛ شما در جزیرهای بهنام Blackreef قرار دارید، جزیرهای که گویا به یک چرخه بیپایان دچار شده است. برای اینکه بتوانید به بهترین شکل پاسخ سوالهایی ابتدایی خود را دریافت کنید، نویسندگان موظف به ارائه داستان به سادهترین و بهترین شکل ممکن هستند. خوشبختانه این اتفاق رخ میدهد.
خیلی طول نمیکشد که با شخصیت Colt و رقیب مستقیمش، یعنی Julianna، ارتباط برقرار میکنید. هرچه جلوتر میروید، اتفاقات جهان بازی برایتان رنگ و بوی منطقیتری به خود میگیرند. درست زمانی که خودتان را پیدا کردید، چالشها شروع میشوند. شیوه روایت داستان در بازی شباهتهای زیادی با ساختههای قبلی آرکین دارد و در عین حال، تفاوتهای زیادی را با خود یدک میکشد.
به طور کلی، داستان بازی با دیالوگهای شخصیتها، دست نوشتهها، کاستها و محیط روایت میشود. عملا هیچ کاتسین مشخصی در بازی وجود ندارد و همه چیز اصطلاحا به صورت One-cut در اختیار شما قرار میگیرد. یکی از نقاط عطف داستانگویی بازی، استفاده محشر از صداپیشگان بااستعداد و نوشتن دیالوگهای جذاب است. دیالوگها نه تنها شما را خسته نمیکنند، بلکه همواره دارای رگههای طنزی هستند که تازگی را در روایت بازی حفظ میکنند.
یکی از نکات داستانسرایی که به شدت آن را تحسین میکنم، هماهنگی جو بازی با دیالوگهای آن است. به عنوان مثال به برخی از محصولات دنیای سینمایی مارول نگاه کنید؛ هرگز مشخص نیست که سازندگان چه جو و قالبی را برای جهان خود انتخاب کردهاند. روایت این محصولات گاهی جدی میشود و گاهی نیز رنگ و بوی طنز به خود میگیرد. اما جو Deathloop از همان ابتدا تکلیفش را با شما مشخص میکند.
خبری از محیط و جهانی افسرده با مردمانی مظلوم نیست؛ کما اینکه مردمان جهان Deathloop به شدت از وضع زندگی خود در حلقه راضی هستند و این شمایید که تنها شخص ناراضی به حساب میآیید. تمام شخصیتهای داستان Deathloop روحیات طنزآمیزی دارند و از ویژگیهای اخلاقی بامزهای بهرهمند هستند. به عنوان مثال، کاراکتر Julianna پارادوکسی از علاقه و نفرت نسبت به Colt را به نمایش میگذارد. جر و بحثهای این دو شخصیت در ابتدای هر ماموریت، از نقاط عطف دیالوگنویسی بازی به حساب میآید.
در سویی دیگر، از شخصیت Alexis میتوان به عنوان کاراکتری مغرور و ثروتمند یاد کرد که قرار است یک مهمانی بزرگ در سطح جزیره برگزار کند. شخصیت Egor دانشمندی دیوانه محسوب میشود که از بیتوجهی اطرافیان به استعداد خود، ناراحت و عصبانی است. هر کدام از شخصیتهای اصلی داستان که اصطلاحا Visionary نامیده میشوند، خصوصیات رفتاری مختص به خود را دارند که میتوانید در نوارهای ضبط یا دست نوشتهها متوجهشان شوید.
با فاکتورگیری از چندین پیچش داستانی مهم که نقاط عطف روایت به حساب میآیند، داستان Deathloop را میتوانیم یک روایت ساده و رازآلود توصیف کنیم. با از آن دست داستانهایی طرف هستیم که جذابیت را در سادگی به نمایش میگذارد. تعدادی سوال مهم تا اواخر بازی ذهن شما را درگیر خود کرده و از آنجا که Colt عملا یک کارآگاه به حساب میآید، بازی تا انتها هویت معماگونه خود را حفظ میکند.
هرچقدر روایت و داستان به خوبی ارائه میشود، بازی در نتیجهگیری نهایی و پاسخ به سوالهایتان ضعیف عمل میکند. درست در نقطهای که بازی باید پرده از معماها بردارد، با چند پایانبندی ضعیف و قابل پیشبینی، پرونده بخش داستانی بسته میشود. حقیقتا آرکین نتوانست به خوبی داستان جذاب خود را به پایان برساند و بیتعارف، Deathloop یکی از بدترین پایانبندیهای تاریخ را دارد!
تیم سازنده علاوه بر داستان، همواره با گیمپلی جذاب بازیهایش شناخته میشود و سری Dishonored یکی از پرچمداران المان Immersive-sim در بازیها است. آزادی عمل بالای عناوین آرکین در پیشبرد ماموریتها و شکست دادن دشمنان، همواره زبانزد بوده است. زمان معرفی Deathloop و شروع کمپین تبلیغاتی بازی، تعدادی از افراد Deathloop را با سری Dishonored مقایسه میکردند؛ هرچند، نمیتوان شباهت این دو بازی را کتمان کرد، اما Deathloop بیشتر از آنچه که فکر میکنید، یک بازی مستقل و جدید است. Deathloop چه در جنبههای مثبت و چه در جنبههای منفی، تفاوتهای زیادی با عناوین گذشته آرکین دارد.
اولین تفاوت کلیدی، اکشن به شدت استانداردتر و بیشتر بازی نسبت به Dishonored است. بدون شک میتوان Dishonored را یک بازی مخفیکاری تمامعیار خطاب کرد، به طوری که بازیکنان همواره مخفیکاری را به مبارزات مستقیم ترجیح میدادند؛ در Deathloop، قضیه برعکس است. متاسفانه علیرغم پتانسیلهای بالای بازی، به دلیل محدودیت زمانی در استفاده از Abilityها و مواردی از این قبیل، Deathloop بیشتر یک شوتر اول شخص و اکشن است تا یک عنوان مخفیکاری که گزینههای پیشبرد مختلفی دارد.
هرچند که تمرکز بازی از مخفیکاری دور است، اما سیستم شوتینگ و اکشن بازی، بهترینِ آرکین تا به امروز به حساب میآید. بازی به صورت واضح از الگوهای شوتینگ عناوینی مانند DOOM و Wolfenstein استفاده کرده است. DNA گانپلی این بازیها به خوبی در گانپلی Deathloop لمس میشود که البته این یک اتفاق بد نیست. گانپلی عناوین قبلی آرکین همواره با مشکلات زیادی همراه بوده، اما بهنظر میرسد اینبار، این ایراد رفع شده است؛ حتی نحوه چینش دشمنان در محیط به گونهای نیست که شما مخفیکاری را هدف قرار دهید، برای همین میتوان Deathloop را ضعیفترین Immersive-sim آرکین و قویترین بازی اکشن این استودیو خطاب کرد.
اکثر درگیریها با دشمنان به صورت پر سر و صدا صورت میگیرد و بیانصافی است اگر Deathloop را یکی از بهترین بازیهای اکشن چند سال اخیر خطاب نکنیم. مبارزات مستقیم به شدت لذتبخش و سرگرمکننده هستند. با توجه به هوش مصنوعی قوی دشمنان در مبارزات و چالشهایی که به واسطه مردن در بازی ایجاد میشود، سیستم مبارزات نقشی حیاتی در روند بازی ایفا میکند. برای نجات پیدا کردن در طول یک چرخه، باید خود را به بهترین تواناییها مجهز کنید.
سیستم چرخه بازی اینگونه است که شما را در چهار بازه زمانی مختلف در طول روز قرار میدهد و باید در هر چهار زمان، کارهای مختلفی را برای پیشروی در داستان انجام دهید. به لطف توانایی مهم اول بازی که به شما اجازه میدهد تا سقف دو بار کشته شوید، بازی از حالت روگلایک خارج میشود. هرگز Deathloop را عنوانی روگلایک خطاب نکنید، این بازی خطیتر از چیزی است که تصور میکنید.
وقتی بمیرید، تمام سلاحها و تجهیزات جمعآوری شده را از دست خواهید داد. نگران نباشید، نیازی به انجام دادن دوباره ماموریتها نیست. وقتی اطلاعاتی را از اهداف خود به دست آوردید، این اطلاعات تا همیشه همراه شما خواهند بود. یکی از Abilityهای مهم بازی که نقشی حیاتی در گیمپلی ایفا میکند، توانایی Infuse کردن سلاحها است. متاسفانه بازی این توانایی را در روند خطی و اصلی داستان قرار نداده است و احتمال دارد تا اواخر بازی به آن دست پیدا نکنید. به کمک این قابلیت، میتوانید اشیای براق محیط را جمعآوری کنید و با این کار، برخی تجهیزات خود را Infuse کنید. با انجام این کار، دیگر آن قابلیت مربوطه را در چرخههای بعدی از دست نخواهید داد.
به عنوان مثل میتوانید یکی از بهترین سلاحهای بازی را Infuse کرده و کار خود را برای به پایان رساندن بازی، راحتتر کنید. با توجه به اینکه سطح سختی بازی با پیشروی شما در داستان افزایش پیدا میکند، استفاده از سلاحهای ضعیف میتواند بهای سنگینی داشته باشد. بحث از هوش مصنوعی دشمنان شد؛ Deathloop یکی از قویترین هوشهای مصنوعی در بازیهای اکشن را در اختیار دارد. هرچند میتوان به شعاع دید پایین دشمنان انتقاد کرد، اما چشمان تیزبین آنها میتواند بارها برای شما دردسرساز شود. علاوه بر اینها، قدرت نشانهگیری و تیراندازی سربازان رقیب تا حدی بالاست که میتوانند با چند شلیک شما را از پای دربیاورند.
دشمنان حتی توانایی خط گرفتن از یکدیگر هم دارند! هرچه جلوتر میروید، رقیبهایتان باهوشتر و قدرتمندتر میشوند و اگر سلاح و توانایی مهمی در اختیار نداشته باشید، قطعا با مشکل مواجه خواهید شد. از این موضوع که گذر کنیم، میتوان به تنوع سلاحها کمی ایراد گرفت. به جز سلاحهای لجندری که تصاحب کردنشان دشوار است، تمام اسلحههای بازی به ۵ یا ۶ مورد خلاصه میشوند. تکراری شدن اسلحهها هرچقدر که به پایان بازی نزدیک میشوید، بیشتر ذوق شما را کور میکند.
شما میتوانید سلاحهای خود را به Trinket مجهز کنید، افزونههایی که قدرت آنها را افزایش میدهند. همچنین یک سری Personal Trinket در بازی وجود دارد که به خود شخصیت Colt تواناییهای مختلف اضافه میکند. شما میتوانید این آیتمها را در محیط و یا با کشتن دشمنان به دست آورید. یک سری توانایی اصلی هم وجود دارد که تنها با کشتن Visionaryها قابل دستیابی هستند. به عنوان مثال، توانایی Shift بسیار کاربردی است و روی حرکت سریع شما در محیط تاثیر میگذارد. یک قابلیت دیگر قدرت شلیک و کشندگی اسلحههای شما را افزایش میدهد. به طور کلی، به دلیل محدودیت اسلاتها و کمیاب بودن این تواناییها، گیمپلی بازی در نهایت به کشتن دشمنان با دست خالی خلاصه میشود.
این موارد از جمله چیزهایی بود که آرکین میتوانست در چرخههای مختلف نگه دارد. عناوین Dishonored حس کنجکاوی شما را به شدت قلقلک میدادند؛ اما متاسفانه Deathloop در این مورد ضعیف عمل میکند. گشتن اکثر محیطها به جز مهمات بیشتر، چیزی عایدتان نمیکند. Trinketهای بازی به شدت در محیط اشباع شدهاند و به راحتی با کشتن دشمنان به دست میآیند. کاستها و دستنوشتهها به جز چند محیط خاص و مهم، در نقاط دیگری از بازی پیدا نمیشوند و حتی محیطهای مخفی و ماموریتهای فرعی خوبی در بازی وجود ندارند.
گیمپلی Deathloop هرچقدر که سرگرمکننده باشد، پتانسیل بسیاری از ویژگیهای خود را فدای مکانیک چرخه کرده است و به دلایل نامعلوم، آزادی عمل و محیطهای فرعی کمتری در اختیارتان قرار میدهد. البته که Deathloop یک گیمپلی تمیز و یکدست را در اختیار دارد و تجربه آن میتواند ساعتها سرگرمی را برای شما به ارمغان بیاورد. تنوع محیطی بازی مورد بحث است. بازی به صورت کلی چهار محیط بزرگ را در اختیارتان قرار میدهد که در بازههای زمانی مختلف، به اکتشاف و انجام ماموریت در آنها بپردازید. هرچند محیطها و مسیرهای اصلی اندکی تکراری میشوند، اما اکثر ماموریتها در ساختمانهای بزرگ و متفاوت از هم جریان دارند. همین موضوع باعث میشود که محیطها حس تکراری به خود نگیرند.
گرافیک Deathloop به انتقاد طرفداران نسبت به کیفیت بصری بازیهای آرکین پایان داد. بازی روی کنسول ایکس باکس سری اس تجربه و نقد شده و یکی از بهترین خروجیهای نسل نهمی این کنسول را به نمایش میگذارد. بازی دو حالت گرافیکی بدون Ray-Tracing را برای کنسول سری اس ارائه میکند و هر دو حالت به صورت 60 فریم اجرا میشوند. شخصا روی حالت Visual بازی کرده و به جز موارد محدود در چند محیط بسته، هیچ افت فریم خاص و شدیدی را مشاهده نکردم. بازی به خوبی روی تمام کنسولهای نسل نهمی بهینه شده است و هیچ بهانهای برای تجربه نکردن آن وجود ندارد.
در بحث فنی علاوه بر کیفیت خوب در اجرای بازی، باگ خاصی هم در جریان گیمپلی مشاهده نکردم و بازی بدون مشکل اجرا میشد. کیفیت تکسچرهای اشیاء و محیط قدرت کنسولهای نسل جدید را به چالش میکشد و بازی یک تجربه شفاف را به شما ارائه میدهد. همچنین، افت رزولوشن خاصی در گیمپلی مشاهده نکردم. بازی از آب و هوای پویا استفاده نمیکند، اما در هر بازه زمانی شرایط جوی تغییر میکند. به عنوان مثال، هرچه به شب نزدیکتر میشوید، هوا سردتر شده و حالت برفی به خود میگیرد.
طراحی هنری بازی زبانزد است. گاهی مناظر به لطف نورپردازی فوقالعاده بازی، آنقدر زیبا به نمایش درمیآیند که محو تماشای محیط خواهید شد. به طور کلی، Deathloop در زمینه گرافیکی سربلند است و تجربهی بصری و فنی استانداردی را در اختیارتان میگذارد.
موسیقی و صداگذاری Deathloop مانند تمام آثار قبلی آرکین، شنیدنی و گوشنواز است. تام سالتا (Tom Salta) و تیم ترانهسرایش وظیفه ساخت موسیقی این بازی را برعهده داشتند. هرچند موسیقیهای اکشن بازی محدودند و بعد از گذشت مدتی تکراری میشوند، اما شنیدن ترانههای Deathloop در شرایط مختلف گیمپلی، مانند یک چاشنی خوشمزه عمل میکند. موسیقیها متناسب با گیمپلی، تغییر کرده و در شرایط مختلف، نتهایی مختلف را پخش میکنند. به عنوان مثال، دو موسیقی متن هنگام نبردهای اکشن بازی نواخته میشود و در صحنههایی که مخفی هستید، موسیقیهای مناسبی برای بیان شرایط محیط پخش میگردد. آرکین میتوانست تعداد این موسیقیها را افزایش دهد، اما در نهایت ایرادی به این بخش وارد نیست.
دیدگاهتان را بنویسید